جدای از اینکه داشتن بینش انگیزشی و یا استراتژیهای مدبرانه جزو عوامل اصلی برای تبدیل شدن به یک رهبر موفق محسوب میشوند، اگر نتوانید بینش و استراتژیتان را به درستی منتقل کنید (به دیگران بفهمانید) نمیتوانید آنها را به حقیقت تبدیل کنید.
برای مثال جرارد را در نظر بگیرید که مدیر یک کسبوکار متوسط است. او در جلسهی کوچینگ با شور و شوق تعریف کرد که چطور در آخرین جلسهی تیمی استراتژی جدید مربوط به دوران شیوع کووید را به افرادش توضیح داده است.
با اینکه معمولاً حرف رهبران را باور میکنم، کمی تعجب کردم، چون در مصاحبه با اعضای تیمش چیز دیگری دستگیرم شده بود.
برخی از چیزهایی که آنها گفته بودند، از این قرار است:
«او چیزهای زیادی گفت، اصلاً نمی دانم از کجا باید شروع کنم.»
«خیلی روی نقش خودش متمرکز بود و فراموش کرده بود که چالشهای من چه هستند.»
«آنقدر درهم و برهم صحبت کرد که اصلاً نفهمیدم چه گفت.»
از روی تجربهی تمام مطالعات و مشاورههایم به رهبران، می دانم که جرارد تنها نیست. اغلب اوقات، برقراری ارتباط مهارتی است که رهبران تصور میکنند در آن مهارت دارند، اما در واقعیت این مسئله یکی از اصلیترین نقاط ضعف آنهاست.
هیچ چیز به اندازهی ناتوانی در برقراری ارتباط درست، مانع عملکرد بهینهی رهبران نمیشود.
برای آنکه مطمئن شوید چنین اتفاقی برای شما نمیافتد، بعضی از بهترین عادات روزانهی متبحرترین مدیران در برقراری ارتباط با کارمندان را گردآوری کردهایم.
آنها در جستوجوی داستانها و بازگوییشان هستند
در دنیای کسبوکارهای مبتنی بر داده، که بعضی به آن مدیریت می گویند، تمرکز صِرف روی اعداد و نتایج به سادگی اتفاق میافتد. البته که این چیزها مهم هستند، اما به خودی خود کسالتبارند و الهامبخش نیستند.
کسانی که در برقراری ارتباط مهارت دارند از این موضوع آگاهند و پیوسته به دنبال داستانها و بازگویی آنها هستند. جو لازوسکاس دلیل آن را چنین توصیف میکند که «داستانهای خوب ما را غافلگیر می کنند. باعث میشوند فکر و احساس کنیم. در ذهنمان رسوب میکنند و چنان خوب در یادآوری ایدهها و مفاهیم به ما کمک میکنند که برنامهی پاورپوینت هرگز از عهدهی آن بر نمیآید.»
اگر میخواهید راوی بهتری باشید، به سه بخش یک داستان توجه کنید و همیشه در کتابها، فیلمها یا مسابقات ورزشی در جستوجوی داستان باشید.
از خودشان میپرسند که نکتهی اصلی چیست
برقراری ارتباط موثر قلب تپندهی رهبری کارآمد است. جیمز هیوز، کارآفرین و مدیر ارشد انگلیسی، میگوید: «هنر برقراری ارتباط، زبان رهبری است.» رهبران بد نه تنها در برقراری ارتباط درست دچار مشکل هستند، بلکه اغلب به جای آنکه افراد تیمشان را روشن کنند، آنها را سردرگم تنها میگذارند.
بدون تبدیل شدن به یک فرد ماهر در برقراری ارتباط، تبدیل شدن به یک رهبر کارآمد ناممکن است.
افرادی که مهارت برقراری ارتباط دارند، برای غلبه بر این مشکل قبل از اعلام پیام از خودشان یک سؤال ساده، اما مشکل میپرسند: «نکتهی مهمی که میخواهم مخاطبان دریابند چیست؟» اگر هر روز این عادت را تمرین کنید، حتما خودتان هم شگفتزده میشوید که چقدر استفاده از این سه اصل در برقراری ارتباط موفق سودمند است: گفتههایتان باید شفاف، موجز و قاطع باشند.
آنها بیشتر از آنکه بگویند «من»، میگویند «شما» و «ما»
همانطور که قبلاً هم گفتم، برقراری ارتباط بیشتر مربوط به مخاطب است تا فردی که ارتباط را برقرار میکند. این بدان معناست که افراد ماهر در برقراری ارتباط به جای واژهی «من»، بیشتر از واژگان «شما» و «ما» استفاده میکنند.
شاید این عادت کوچک و بیفایده به نظر برسد، اما مغز ما همواره در حال ارزیابی «درد» یا «دستاورد» احتمالی برای خودمان است. شنیدن «شما» یا «ما» ذهن ما را به روی این فکر که صرفاً مخاطب هستیم میبندد.
آنها مرتبا استانداردها و سطح انتظارات را تکرار میکنند
در اوایل کارم، برای ارتباط با تیمم اضطراب شدیدی میگرفتم. در گفتوگویی با یکی از منتورهای باتجربهام، او توصیهی خیلی خوبی به من کرد: «انتظارات بذرهای سرزنش هستند.» آنچه قضیه را بدتر میکرد این بود که من انتظاراتی داشتم، اما آنها را با تیمم در میان نمیگذاشتم. فقط از آنها میخواستم که خودشان بدانند من به چه فکر میکنم.
رهبران بد براساس انتظاراتی که برآورده نشدهاند قضاوت میکنند، بدون آنکه آنکه اصلاً دربارهشان صحبت کرده باشند.
رهبران برجسته نه تنها برای خودشان و اعضای تیمشان استانداردهای بالا تعیین و آنها را حفظ میکنند، بلکه همواره به این استانداردها اشاره میکنند. آنها خودشان را «رئیس تکرارها» میدانند. پس همواره و پیوسته سطح انتظارات خود از تیمتان را بالاتر ببرید و آنقدر این انتظارات را به آنها بگویید تا ببینید که دیگر واقعاً تکراری شدهاند.
آنها همیشه به زبان بدن توجه دارند
برقراری ارتباط صرفاً از طریق واژگان کلامی یا نوشتاری انجام نمیشود. یک بخش از برقراری ارتباط هم از طریق زبان بدن است. رهبران بد نه از این مهم خبر دارند و نه به آن اهمیت میدهند.
دو روانشناس، رابرت روزنتال و نالینی آمبادی، طی پژوهشی روی معلمان و دانشآموزان در دههی ۱۹۹۰ دریافتند که دانشآموزان فقط کافی است در یک مدت کوتاه به زبان بدن معلمشان توجه کنند تا دریابند که ارزیابیهای آن معلم در پایان سال به چه شکل خواهد بود. آنها اشاره کردند که «زبان بدن یکی از مهمترین فاکتورهاست، و کلماتی که معلم میگوید چندان اهمیتی ندارد، پس کاملاً بدیهی است که ما بیشتر اطلاعات را از طریق زبان بدن خود منتقل کنیم.»
زمانی که یک کارمند شما را میبیند و متوجه زبان بدن مثبت و قدرتمند شما میشود، فوراً به حرفهایی که میزنید، علاقه نشان میدهد. او براساس چیزی که فقط از طریق زبان بدنتان انتقال میدهید، کاملاً متوجه صحبتهایتان میشود.
آگاهانه به چیزهایی گوش میکنند که اکثر افراد نمیشنوند
اخیراً در جایی از رهبران پرسیدم: «اگر به اولین روز کاریتان برای رهبری یک تیم برگردید، براساس دانش امروزتان، چه کاری را متفاوت انجام میدادید؟» بیشترین پاسخ، به شکلی از گوش دادن اشاره داشت. معلوم شد که گوش دادن یکی از عادات همهی افرادی است که در برقراری ارتباط مهارت دارند.
شما هم میتوانید نه فقط با خوب گوش دادن، بلکه با آگاهانه گوش دادن به چیزهایی که بیشتر مردم به آنها توجهی ندارند، خودتان را به فردی ماهر در برقراری ارتباط تبدیل کنید. سعی کنید به گفتوگوهای همکارانتان توجه کنید، به اینکه مشتریان چه می گویند، یا حتی به اینکه زبان بدن افراد چه چیزی دربارهی فکر یا احساس آنها را آشکار میکند. با این کار، توانایی برقراری ارتباط با دیگران در شما به طرز قابل توجهی بهبود مییابد.
جمعبندی
مهم نیست که آیا در حال حاضر این عادات را دارید یا نه، چون برقراری ارتباط یکی از مهارتهایی است که برای بهبود آن باید مرتب تلاش کنید و به آن توجه داشته باشید.
زمانی که این عادات را پیاده کنید، برای هدایت تیمتان در مسیر درست و اجرای صحیح استراتژیهایتان مجهزتر خواهید بود.
ترجمه : حسین گایینی
برای مطالعه بیشتر پیشنهاد میشود:
مهارت داستان گویی در کوچینگ مدیران