سلسله کنکاش هایی برای ترسیم “جامعه یادگیرنده”
دانایی با “دانشوری” مترادف است. در دقیق ترین تعریف، دانش به آمیزه ای از اطلاعات، نظریات علمی و تجربه در انجام یك كار مشخص اطلاق می شود. شما به عنوان یك پژوهشگر یا مهندس میتوانید با استفاده از اطلاعات، نظریات علمی و تجربه ای كه در طراحی و ساخت اندوخته اید، یك دستگاه یا سیستم را بسازید. شما یك دانشور در زمینه ی طراحی و ساخت سیستم ها هستید. اما دانش شما و همه ی دانش های دیگر گذراست. كاروان دانش با سرعت به پیش می رود و همه ی دانش های دیروز و امروز را منسوخ می كند.
بنابراین، شما نمی توانید برای همیشه به دانش خود اعتماد كنید؛ حداقل به تازگی و شادابی آن نمی توانید اعتماد كنید. اما “فرزانگی” میماند. فرزانگی به “خردمندی” و خردورزی اشاره دارد، كه خویشاوند نزدیك دانش است. كسی كه اصولاً از دانش كافی بهره مند نباشد، نمی تواند به معنای واقعی كلمه خردمند باشد. اما دانش و خرد دو مقوله ی كاملاً متفاوتند. دانش با دو سوال سروكار دارد: “چگونه” و “چرا”؟ دانشی كه چگونگی (چگونگی انجام یك كار، مثلاً طراحی و ساخت سیستم فنی) را توضیح میدهد، دانش چگونگی نامیده می شود. این همان مفهومی است كه در صنایع ما به “دانش فنی” موسوم است. خیلی ها می توانند توضیح دهند كه یك كار چگونه انجام می شود، اما از عهده ی تشریح چرایی آن برنمی آیند. آیا مربیانی كه در آموزشگاههای رانندگی، چگونگی راندن اتومبیل را به هنرجویان خود یاد می دهند، می توانند همه ی قوانین مكانیكی و آئرودینامیكی اتومبیل را توضیح دهند؟ یا مثلاً مدیرانی كه به شیوه ی خاصی با كاركنان خود برخورد میكنند (حتی برخورد درست) آیا لزوماً میتوانند چرایی های علمی رفتار خود را توضیح دهند؟
دانشی كه با تبیین “چراها” سروكار دارد، اصطلاحاً به “دانش چرایی” موسوم است. (این بحث مقدماتی نشان می دهد كه سیر تعمیق دانش در سازمانها باید از دانش چگونگی به سمت دانش چرایی باشد). یك دانشور حرفه ای می تواند توضیح دهد كه كارها را چگونه انجام می دهد، و دلایل علمی آنها چه می تواند باشد. او هم یك مهندس است و هم یك صاحبنظر. او میتواند یك كار را به درستی (یعنی طبق اصول و موازین حرفه ای اش انجام دهد). اما خردمندی مقوله ی دیگری است. خردمند می تواند تشخیص دهد كه چه كاری درست است. كودكی را در نظر بگیرید كه هم مشتاق بازی است و هم می تواند یك بازی را به درستی انجام دهد؛ اما آیا بازی در فصل امتحانات برای او درست است؟
ملاحظه می كنید كه خردمندی با تشخیص مصلحتها و ضرورتها سروكار دارد. خردمند می تواند بین كارهای واجب و مستحب فرق بگذارد و تشخیص دهد كه چه كاری واجب و در اولویت است. این امر، مستلزم قضاوتهای هوشمندانه است و قضاوت با ارزشها و ملاكها سروكار دارد. پس، یك جنبه از خردمندی به معنای درك و تشخیص ارزشهاست؛ خواه ارزشهای فردی، خواه ارزشهای سازمانی، و خواه ارزشهای اجتماعی. اما هر كار واجبی كه امروز صورت می گیرد، به شرطی خردمندانه است كه معطوف به خلق “آینده ی مطلوب” باشد. كاری كه آینده ی فرد، سازمان یا جامعه را تضمین نمی كند، حتی اگر به درست ترین وجه انجام شود، نمی تواند خردمندانه باشد ـ صرفاً بازیگوشی یا اتلاف وقت و منابع است ـ پس خردمندی متضمن آینده شناسی است. از آنجا كه ارزشها و معرفتی كه نسبت به آینده می آموزیم، اصولاً از پایداری بیشتری نسبت به دانش برخوردار است، بنابراین گفته میشود كه دانایی می گذرد، اما خردمندی می ماند.
گردآورنده: سعید ظریف