۱۰ نکته ای که باید دربارهی کوچینگ مسیر شغلی بدانید
لیست عناوین
همه میدانند که بازار اشتغال اوضاع چندان خوبی ندارد – هم برای کسانی که شغلی ندارند، هم برای آنهایی که شاغل هستند، اما شغل رؤیاییشان نیست.
طبق آخرین آمار بیکاری، حدود ۱۱۸ میلیون نفر در آمریکا بیکار هستند. اگر چه هیچ آمار دقیقی وجود ندارد، اما احتمالاً میلیونها نفر هم در مشاغلی کار میکنند که ترجیح میدهند از آن بیرون بیایند. بله، دقیقاً بازار همینقدر خراب است.
اگرچه همه کُوچهای مسیر شغلی، آموزشهای بالینی ندیدهاند، تعاریف این رشته – و کار – در میان کُوچهای آموزشدیده متفاوت است. به طور کلی، «کوچینگ» رویکردی راهحل-محور است که مستلزم سروکله زدن با مراجعان است تا بفهمند برای دستیابی به اهداف شغلیشان باید چه گامهای مشخصی بردارند. با این حال، «مشاوره» بیشتر فرایند-محور است – باید متوجه شوید پای کدام مسائل رفتاری، احساسی و روانشناختی در میان است که مانع رسیدن افراد به رؤیاهای حرفهایشان میشود.
اما هستهی اصلی کوچینگِ مسیر شغلی همراهی با افراد برای ارزیابی موقعیتهای حرفهایشان، همراه با سطح بالایی از صداقت، کنجکاوی و همدلی است.
سه پاسخ اول من چه هستند؟ اینکه داشتن یک رزومهی بی نقص تنها چیزی است که برای جستوجوی مسیر شغلی کارآمد بدان نیاز دارید – و همین کافی است تا کُوچهای مسیر شغلی یک شغل خوب برایتان پیدا کنند. به علاوه، دیدگاه رایجی هم میگوید که فقط شرکت در یک جلسهی کوچینگ مسیر شغلی کافی است تا تمام مشکلات کاریتان حل شوند. در حالی که فقط برای آگاهی هر مراجع از مزایای کلیدی کوچینگ چیزی حدود هشت تا ۱۰ ساعت کوچینگ لازم است.
یک شخص معمولی از همکاری با یک کوچ مسیر شغلی چه انتظاراتی باید داشته باشد؟
روی هم رفته، مراجعان میتوانند از جلسات کوچینگ کسب اعتمادبهنفس شغلی، درونبینی، تشویق و دلگرمی را انتظار داشته باشند. همچنین، باید حس کنند ارتباط کوچینگی به آنها امکان میدهد کمی آرامش بیابند. جستوجوی مسیر شغلی باعث اضطراب، ترس و آسیبپذیری در افراد می شود، و من اغلب روی مراجعانم کار میکنم تا احساساتشان را بشناسند و بهتر متوجه شوند که این عوامل چگونه باعث میشوند در حرفهشان درجا بزنند.
اخیراً، یکی از مراجعانم نمیتوانست عادت ارسالِ صِرف رزومه به آگهیدهندگان اشتغال آنلاین را بشکند – حتی با اینکه نتیجهای هم عایدش نمیشد. بعد از کمی کلنجار، اذعان کرد که چون والدینش، هم پدر و هم مادر، شخصیتهای جسور و بیملاحظهای دارند، او عادت کرده که عقب بکشد. اهل اصرار و پافشاری نباشد، دلش نخواهد از کسی درخواست کمک کند و از شنیدن جواب رد واهمه داشته باشد. باید او را ترغیب میکردم که اعتمادبهنفس داشته باشد، چون این ویژگی برای شبکهسازی (رابطهسازی) ضروری است – یعنی بخشی از جستوجوی شغل که او از آن اجتناب میکرد.
چندین نوع ارزیابی وجود دارد که کُوچهای مسیر شغلی میتوانند از آنها برای کمک به مراجعان خود استفاده کنند، مانند آزمونهای رفتارشناسی، فهرست علاقمندی، تعیین نقاط قوت و تمرینهای مرور موفقیت که نشان میدهند افراد بیش از همه به چه چیزی افتخار میکنند، و همچنین پرسشنامه ترجیجات شغلی که مشخص میکنند چه نوع کار یا محیط کاری برای هر فرد مناسب است.
علاوه بر این، ابزار ارزیابی ۳۶۰ درجه هم در دسترس ما قرار دارد، که شامل دریافت بازخورد سازنده از اطرافیان، خانواده و دوستان است. اکثر اوقات از مراجعانم میخواهم فهرستی از سؤالها را به همکاران و نزدیکانشان بدهند، و بعد پاسخهای دریافتی را مستقیما برای من بفرستند تا بتوانم گزارشی برایشان تهیه کنم که نگاهی به آن بیاندازند – و امیدوار باشم که دربارهاش تأمل کنند.
در کدام نقطه از زندگی حرفهای هر شخص همراهی کوچینگ مسیر شغلی بیش از همه سودمند است؟
اگرچه شخصاً معتقدم کوچینگ مسیر شغلی در هر نقطهای از مسیر حرفهای هر شخص مفید است، بهتر است بگویم جلسههای کوچینگ مسیر شغلیِ کارآمد در سالهای ابتدایی دانشگاه یا بلافاصله بعد از دانشآموختگی جای پای محکمی در اختیار افراد قرار میدهد – نه فقط برای نوشتن یک رزومهی جذاب و یافتن مسیر شغلی مناسب، بلکه برای برخورداری از طرز فکر و ذهنیتی که به او کمک میکند تا بداند مسیرهای شغلی امروزی به اندازهی نسلهای قبلی آسان و مستقیم نیست.
آیا درماندگیها و سردرگمیهای شغلی مشخصی وجود دارند که بیشتر از همه از زبان مراجعان میشنوید؟
عجیب نیست که همیشه میشنوم «از شغلم متنفرم، اما نمیدانم چه کار دیگری میتوانم انجام دهم!»، اما عجیب آنکه گاهی جملههایی از این قبیل هم میشنوم: «اصلاً نمیدانم با این مهارتها چه کار کنم» و «برای آنکه بدانم دقیقاً چه کاری میخواهم انجام دهم و چطور به آن هدف برسم، به کمک نیاز دارم.»
به علاوه، اضطراب ناشی از جستوجوی شغل چیزی است که زیاد با آن مواجه میشوم. و این اواخر، تعداد زیادی از مراجعان میگویند که از استفاده از شبکههای اجتماعی، بهویژه لینکدین، بهعنوان ابزار کمکی در رسیدن به اهداف شغلیشان میترسند.
مثلاً، یکی از مراجعان جدیدم قبلاً مادری خانهدار بود که دوست داشت دوباره شاغل شود، اما دلش نمیخواست از شبکههای اجتماعی برای یافتن شغل استفاده کند، چون فکر میکرد بیفایده است. بعد از چند جلسه و انجام یکی از تعهدات و اقدامات تعریف شده در جلسه کوچینگش متوجه شد چطور یک گروه از افراد همفکر از چنین شبکههایی برای ساختن ارتباط استفاده می کنند، آگاهی مفیدی برایش ایجاد شد. بعد از یک سال همکاری با هم، شغلی مطلوب در جایگاه مدیر توسعهی ملی پیدا کرد – و این موفقیت را تا حد زیادی مدیون شبکههای اجتماعیاش میداند.
فرهنگ سازمانی یا نگرش کارمند – کدام یک بیشتر بر رضایتمندی شغلی افراد تاثیر می گذارد؟
به نظر من، فرهنگ سازمانی عامل مهمتری است. زاپوس، لینکدین و گوگل همگی سازمانهایی هستند که در تقویت محیطهای کاری مثبت، پرآرامش و غیر سلسلهمراتبی فعال هستند. این شرکتها کارمندان را تشویق میکنند که کارهایی فراتر از شغلشان انجام دهند، چه یک کار داوطلبانهی فعال باشد، یا شرکت در جلسات کوچینگ یا صرفاً ساختن هارمونی مناسبتر بین شغل و زندگی. همهی این عوامل منوط به بهبود احساس و نگرش افراد دربارهی رضایتمندی شغلی است، البته به شرط آنکه در وهلهی اول شغل مناسب خود را پیدا کرده باشند.
راست بگویید. مراجع رؤیایی شما چه مشخصاتی دارد؟
کسی که از ایدههای نو استقبال میکند، حاضر است از حاشیهی امن خود بیرون بیاید و برای شروع فرایند جستوجوی شغل یا تغییر حرفه انگیزه دارد. از این گذشته، یک مراجع خوب به کُوچ اجازه میدهد که در این فرایند همراه و شریک او باشد. این مسئله اهمیت بسیاری دارد، چون در این مسیر گامهای دشواری هست، از بازار کار کساد گرفته تا تغییر شغل بسیار طولانیمدت. پس مراجعان باید تا حد امکان کمک بگیرند – از کُوچ گرفته تا هر شخص دیگری در شبکهی ارتباطی شخصی یا حرفهای – تا موفق شوند.
در کدام نقطه ممکن است کارآیی کوچینگ مسیر شغلی کاهش یابد؟
عوامل مشخصی وجود دارند که از همان ابتدا مانع کارآیی فرایند کوچینگ مسیر شغلی میشوند، مانند اضطراب، افسردگی، اعتمادبهنفس پایین، ترس یا مقاومت کلی در برابر تغییر. من اغلب از مراجعانم میپرسم «غمگین هستید؟» و شخص به آن اعتراف میکند – آن هم برای اولین بار. مراجعی داشتم که حتی همسرش از وخامت افسردگی او باخبر نبود! به او توصیه کردم که کمک رواندرمانگری بگیرد، و در عرض یک ماه، کاملاً آمادهی تمرکز روی کارش بود.
جدای از این چیزها، اگر زمانی – بنا به هر دلیلی – مراجعان تعهدات توافق شده در جلسه کارهای لازم برای جستوجوی شغل یا اِعمال تغییرات موردنظر را دنبال نکنند، کارآیی کوچینگ مسیر شغلی نیز کاهش مییابد.
من مراجعی دارم که در حال حاضر در همین وضعیت است. میداند میخواهد چه کار کند، اما بنا به دلایلی، با بیتوجهی به توصیههاغ برای سروسامان دادن به رزومهاش و شبکهسازی مؤثر، از این فرایند سر باز میزند. برای شغل ایدهآلش درخواست داده، اما چون نتوانسته پیگیری کند و شبکهی ارتباطی بسازد، این فرصت را از دست داده است.
چه چیزی بیشترین رضایتمندی را در مقام یک کُوچ به شما میدهد؟
این که مراجعان به تدریج متوجه شوند که به موقعیتشان امید هست، خصوصاً بعد از آنکه این فرایند را با ناامیدی و دلسردی شروع کرده باشند. من کسانی را دیدهام که در ابتدا در مورد حرفه یا شغل آیندهشان کاملاً دلسرد بودند – حتی به بیتفاوتی رسیده و انگیزهای برای تغییر شرایط نداشتند – اما بعد با انگیزه و انرژی کامل به سمت ایدههای نو پیش رفتند.
اگر قرار باشد برای رضایتمندی شغلی یک «قانون طلایی» نام ببرید، این قانون چه خواهد بود؟
اگر واقعاً دارید همان کاری را انجام میدهید که از صمیم قلب از آن لذت میبرید، اصلاً کار محسوب نمیشود. در بهترین حالت، حس میکنید بین شغل و ارزشهایتان هماهنگی کامل وجود دارد. درست در همین فضای همپوشان – که شاید با هدفتان مرتبط باشد یا نباشد – است که حس واقعی رضایتمندی شغلی به دست میآید. اگر به دنبال شغلی هستید که به شما احساس رضایتمندی و شادکامی بدهد، برقراری هماهنگی میان کار و ارزشهایتان ضروری است. اگر همین حالا هم از شغلتان راضی و خشنود هستید، پس احتمالاً این شغل با دامنهی ارزشهایتان همخوانی دارد.