رهبری موفق تنها با تلاش به دست نمیآید.
اکثر اوقات مدیرانی که بخاطر دستاوردهای پیشینشان تحت عنوان مشارکتکنندگان فردی ارتقا پیدا کردند، این درس مهم را فراموش میکنند. یکی از چیزهایی که رهبر را از مدیر جدا میکند، کوچینگ است. کوچ، طبق تعریف، کسی ست که تعلیم میدهد و میآموزد. اما من آن را اینگونه تعریف میکنم: «کوچینگ بهبود عملکرد فعلی و آینده دیگران برای دستیابی به سطوح بالاتر برتری ست.»
رهبرانی که به طرز موثری کوچ هم هستند، هرگز به اندازه عصر حاضر انتقادپذیر نبودهاند. زیرا پشت سر هر متخصصی، رهبری ایستاده که مثل یک کوچ عمل کرده و حاضر نیست به چیزی جز بهترین خود بودن رضایت دهد.
پشت سر هر متخصصی، رهبری ایستاده که مثل یک کوچ عمل کرده و حاضر نیست به چیزی جز بهترین خود بودن رضایت دهد. |
به هر اندازه که نوشتن و خواندن این موضوع راحت است، کاربردش نیز به همین میزان پیچیده است. بیشتر مدیران به جای کوچینگ به فعالیتهای معمول مدیریت میپردازند. ری اسمیت به خوبی بیان کرد که:
«برای تشکیل یک تیم با عملکرد بالا باید رفتارهای جدیدی مثل کوچینگ و ارتباط را جایگزین فعالیتهای معمول مدیریت (مثل نظارت، بازرسی، بررسی و کنترل) کنیم.»
ری اسمت نه تنها درست میگوید، بلکه پرده از یک تغییر جدی برمیدارد که در آن مدیران امروزی باید محل کارشان را حول محور مسئولیتهای اصلیشان بنا کنند.
مسئولیتهای اصلی هر مدیر
مدیران، فارغ از اینکه مدیر چه شرکت یا صنعتی باشند، مسئولیتهای زیادی برعهده دارند. با این حال اگر خلاصه بخواهیم بگوییم، هر مدیری که به روی کره زمین هست دو مسئولیت اصلی دارد که باید روی آنها تمرکز کند:
- تامین نیروی انسانی
- کوچینگ
به جای اینکه سراغ بخش تامین نیروی انسانی برویم، بیاید تمرکزمان را به روی کوچینگ حفظ کنیم. یکی از دلایلی که مدیران به افرادشان تعلیم نمیدهند این است که هیچ تضمینی وجود ندارد که از این تلاشها نتیجه بگیرند. ممکن است ساعات بیشماری را صرف آموزش، به چالش کشیدن و طرح سوالات فوقالعاده کنند اما در رفتار اعضای تیم تغییری حاصل نشود. از آنجایی که نحوه رفتار دیگران از کنترل مدیران خارج است، آنان باید به روی چیزهایی که میتوانند کنترل کنند، تمرکز کنند. مثل تعیین انتظارات، استخدام افراد مختلف. درحالیکه انتظارات و حضور افراد مناسب در محل کار برای عملکرد پایدار ضروری ست، اما امتناع از عمل کردن مثل یک کوچ نیز اشتباه بزرگی ست.
مدیرانی که آگاهانه انتخاب میکنند که مثل یک کوچ عمل کنند، درستترین کار را برای اعضایشان میکنند. زیرا زمانی که یک فرد متخصص به قدر کافی خوش شانس باشد که مدیرش مثل یک کوچ عمل کند، شانس دستیابی او به تواناییهای بالقوهاش به طرز چشمگیری افرایش پیدا خواهد کرد.
اگر شما به قدر کافی خوش شانس باشید که مدیرتان مثل یک کوچ عمل کند، شانس دستیابیتان به تواناییهای بالقوهتان به طرز چشمگیری افرایش پیدا خواهد کرد. |
اگر آمادهاید که مهارتهای کوچینگتان را چند مرحله ارتقا دهید، شیوهنامه زیر به شما کمک خواهد کرد:
- لحظه درست را انتخاب کنید.
در کوچینگ زمان همهچیز است. چون هر لحظهای، لحظه مناسب کوچینگ نیست. بسیاری از مدیرانی که برای کوچینگ تیم خود تلاش میکنند، طوری رفتار میکنند که انگار هر لحظهای برای کوچینگ مناسب است.
نوشتن این موضوع خیلی دردناک است چون من هم این گناهکارم! و گناهم هم کوچینگ بیش از حد تیمم است. اما به لطف یکی از اعضای شجاع تیم متوجه این موضوع شدم و توانستم تغییراتی ایجاد کنم.
تمام تلاشتان را بکنید که در لحظات مناسبی به کوچینگ و بررسی عملکرد تک به تک اعضا برای جلسات آموزشی بپردازید.
- به روی “فرد” متمرکز باشید.
کوچینگ شاید یک فعالیت گروهی به نظر برسد اما در واقع مربوط به “فرد” است. باوجود سناریوهایی که در آنها کوچینگ گروهی ضروری ست (مثل بسکتبال) اما در کل در کوچینگ تمرکز باید بیشتر بر هر “فرد” باشد. یکی از چیزهایی که از تمرین کوچینک رهبری آموختهام این است که ضروری ست مدیران تشخیص دهند که اعضای تیم کجا درحال پیشرفتند و بعد کوچینگ خود را به نحوه مناسبی با آن هماهنگ کنند. دلیلش هم این است که هدف آسان است. هدف کمک به هر یک از اعضا تیم برای رسیدن به مرحلهای از پیشرفت است که در آن از جایی که هستند، فراتر روند.
هدف کوچینگ ساده است: کمک به هر یک از اعضا تیم برای رسیدن به مرحلهای از پیشرفت که در آن از جایی که هستند، فراتر روند. |
- از کار فراتر روید.
کوچینگ در حوزههایی که با آنها راحت هستید، چندان سخت نیست. نکته قابل توجه این است که مدیران باید افراد خود را در مسائلی فراتر از نقش یا مسئولیت فعلیشان تعلیم دهند. هرچند ممکن است عجیب به نظر برسد که کوچ به افرادش چیزی فراتر از نقش فعلیشان را تعلیم دهد، اما بهترین کوچها نهتنها به بهبود عملکرد بلکه به بهبود زندگی افرادشان کمک میکنند.
اما بهترین کوچها نهتنها به بهبود عملکرد بلکه به بهبود زندگی افرادشان کمک میکنند. |
سادهترین راه برای این نوع کوچینگ این است که از افراد خود درمورد اهداف، رویاها و آرزوهایشان در کار و خارج از کار بپرسید. کوچینگ افراد به فراتر از نقششان آسان نیست و اغلب چیزی نیست که فورا نتیجه دهد. این بدان معناست که اکثر مدیران آن را نادیده میگیرند. چرا که معتقدند به نسبت سایر کارها از اهمیت کمتری برخوردار است. بهجای چنین طرز فکری؛ چالش درک افراد زیردستتان در فراتر از شغلشان بپذیرید و از فرصت کمک به آنها برای تحققش لذت ببرید.
ترجمه حسین گایینی
برای تجربه جلسه کوچینگ به سامانه با کی کوچ www.bakicoach.ir مراجعه کنید و هدیه ویژه دریافت کنید. |